یه لحظه هایی
تو زندگی هست
... که سرجمع چند دقیقه هم نیستا ...!
اما یه عمر یادش آدم رو داغون میکنه ...!
هر قلبى دردى دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد
بعضى ها آن را در چشمانشان پنهان مى کنند
و بعضى ها در لبخندشان
نخستین چکه ناودان بلند یک احساس را
در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه های معصوم
یاس ٬ به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه می کنم....
خدايا..
آخرنفهميدم اينجايي كه هستم تقديرمن است
يا تقصيرمن است
قدم میزم در کوچه پس کوچه ها تا رها شوم از تو ...
اما نمیدانم چرا هر رهگذری که می گذرد از کنار من نشانی از تو دارد ...
دیگر قدم نخواهم زد ...
گوشه دنج اتاق من هنوز هم برای تنهایی هایم جا دارد...
حرفهای زيادی بلد نيستم . . .
من تنها چشمان تو را ديدم
و گوشه ای از لبخندت
که حرفهايم را دزديد
از عشق چيزی نمی دانم
اما دوستت دارم . . .
کودکانه تر از آنچه فکر کنی...
بي تو
سرد است
حال و روزم
اينجا که من هستم
فقط به يک ها نياز دارد
آن هم از جنس وجودت ...
قدم میزم در کوچه پس کوچه ها تا رها شوم از تو ... اما نمیدانم چرا هر رهگذری که می گذرد از کنار من نشانی از تو دارد ... دیگر قدم نخواهم زد ... گوشه دنج اتاق من هنوز هم برای تنهایی هایم جا دارد...